آغاز جهان و پیدایش حیات, بخش یک

آغاز همه چیز… مِهبانگ!

ایده‌ای که می‌گوید جهان به طور ناگهانی متولد شده است و بی‌نهایت نیست.


همه چیز در حال دور شدن از یکدیگرند، روزی بوده که همه به هم نزدیک تر بوده‌اند و اگر به اندازه کافی به عقب برگردیم به نقطه‌ای می‌رسیم که عالم با یک انفجار اولیه از آن جا شروع شده است. این نقطه کجاست؟


آیا می‌توان به نقطه اشاره کرد و گفت "آنجا"؟ در مورد انفجارهای معمولی پاسخ این سؤال روشن است، همه چیز از نقطه انفجار بوجود می‌آید، ولی برای مهبانگ پاسخ این سؤال ساده نیست. می‌توان اینگونه گفت: "همه جا و هیچ کجا".


اگر نقطه‌ای وجود داشت که انفجار در آن رخ داده بود آنجا مسلماً نقطه خاصی بوده و این موضوع با اصل کیهان‌شناختی در تعارض است. در حقیقت فضا و زمان در همان لحظه ی مهبانگ به وجود آمده اند و اگر از هر نقطه ای در فضا – زمان به عقب برگردیم به جایی می‌رسیم که مهبانگ در آن رخ داده است "یعنی همه جای عالم کنونی".



اگر جهان را - چنانچه در مدلهای فریدمان کره‌ای در حال انبساط در نظر بگیریم در هر لحظه، فضا، سطح این کره است که با گذشت زمان بزرگتر می‌شود. جایی که مهبانگ رخ داده مرکز این کره است در حالی که این مرکز جزئی از سطح کره (عالم کنونی ما) نیست. یعنی مهبانگ در "هیچ کجای عالم کنونی" رخ نداده است.


 
   ادامه مطلب ...

ژاپن

جنگ دوم جهانی از مردم ژاپن بیش از دو میلیون قربانی گرفت، حدود چهل درصد شهرهای آن به ویرانه مبدل گردید. تأسیسات صنعتی و تولیدی تخریب و نابود شد، مزارع سوخت، سررشته کشت و زرع و کار و تولید از هم گسیخت، اقتصاد کشور فلج شد و سرانجام چیزی جز سرزمینی ویران و مردمی بیکار و گرسنه بر جای نماند.



این وضعیت کشوری بود که پس از جنگ در آن به سر می برد, کشوری که دهه ها پیش با آرمانش رسیدن به قدرت بود, اما نتیجه فقط ویرانی و نابودی بود.

کشوری که نه سرزمین وسیعی برای کشاورزی و نه منابع زیرزمینی و معدنی قابل ملاحظه ای دارد، چه باید می‌کرد تا به یک قدرت اقتصادی تبدیل شود؟

اما این پایان نبود, چرا که مردم ژاپن، خیلی زود بر بهت و گیجی خود فایق آمدند و شروع به خودسازی و نوسازی کشور کردند.



به طوری که چند دهه بعد یکی از مدرنترین کشورهای دنیا بودند.


امشب می خواهیم به سراغ داستان ملتی برویم که از شکست‌هایش درس گرفت، ملتی شکست خورده اما پرتلاش و متحد.

همراه  باشید ...

 
   ادامه مطلب ...