فرگشت انسان ( گونه های میانی)

ابتدا لازم است کمی در مورد فرگشت توضیح دهم.

فرگشت یا برآیش (یا به‌گونه ویژه‌تر تکامل زیستی یا اندامی) عبارت است از دگرگونی در یک یا چند ویژگی یا خصوصیات موروثی که طی زمان در جمعیت‌های افراد رخ می‌دهد.


شاید ریشه‌ی نادرست فهم از نظریه، ترجمه‌ی غلط‌انداز واژه evolution به «تکامل» باشد. این لغت به معنی «بر آمدن» و «فرگشت»، اشاره به بوجود آمدن چیزی از چیز دیگر دارد، مثل بوجود آمدن بخار از آب. برخلاف تصور عموم، نظریه «فرگشت» به معنای اخلاقی و حاکی از «کمال یافتن» جانداران نیست. این واژه هیچ بار اخلاقی ندارد بلکه تنها تغییر جاندارن را برای انطباق بیشتر با محیط نشان می‌دهد. متاسفانه واژه‌ی تکامل به عنوان یک غلط رایج جا افتاده است.

 

 



رویداد فرگشت بدان معناست که تمام موجودات زنده با همه تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار گشته‌اند. فرگشت علت پدیده گونه‌زایی است؛ که طی آن یک گونه اجدادی منفرد به دو یا چند گونه متفاوت تقسیم می‌شود.


در زیست‌شناسی، نظریه فرگشت به ما نمی‌گوید حیات چگونه ایجاد شده است، اما به ما کمک می‌کند تا درک کنیم چگونه حیات، بعد از یک بار به وجود آمدن، توانست به انواع گوناگونی گسترش یابد شود.




اما فرگشت انسان چطور؟

آیا انسان منحصر به فرد و از فرگشت به دور مانده؟

ابنجا تلاش داریم تا در اندک زمانی نگاهی گذرا به آنچه بر انسان گذشته, نماییم و امید به داوری منصفانه و به دور از تعصب ...




با وجود این که شروع فرگشت انسان (تکامل آن) به عنوان یک موجود زنده، مانند تمام موجودات زنده دیگر، به زمان پیدایش حیات بر روی کره زمین باز می‌گردد.

ولی به طور کلی واژه فرگشت انسان به تاریخچه فرگشت نخستی‌سانان (پستانداران شبیه انسان) و به خصوص سرده انسان، از جمله پیدایش انسان‌ها به عنوان گونه‌ای مجزا از انسان‌سایان (کپی‌های بزرگ) اطلاق می‌شود.


برای درک بهتر به این تصویر با دقت نگاه کنید.






خانواده انسان‌سایان، یا کپی‌های بزرگ، بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون سال پیش از خانواده گیبونها  (میمون درازدست) جدا شدند. حدود ۱۴ میلیون سال پیش اورانگوتانها ( یکی از باهوش‌ترین نخستی‌سانان) از خانواده انسان‌سایان جدا شدند.

راه رفتن روی دوپا ابتدایی‌ترین انطباق در دودمان انسان‌تباران است، و نخستین انسان‌تبارانی که بر روی دوپا راه می‌رفته‌اند، ساحل‌مردم  ( یک گونه انقراض‌یافته انسان‌سایان) و اررین ( گونه‌ای منقرض‌شده از دودمان انسان) بوده‌اند.


آردی‌کپی (سرده‌ای منقرض شده از دودمان انسان) که کاملاً بر روی دوپا راه می‌رفته‌است، اندکی بعد فرگشت پیدا کرده‌است. گوریلها و شامپانزه‌ها حدوداً در یک زمان از این دودمان جدا شدند و احتمالاً ساحل‌مردم یا اررین آخرین نیای مشترک ما و آنها بوده‌است.



انسان‌های امروزی از انسان‌سایانی که بین ۲٫۳ تا ۲٫۴ میلیون سال پیش در آفریقا می‌زیستند، تکامل یافته‌اند.

مورد نخستی که باید دانسته شود این است که ما از میمون ها فرگشت نیافته ایم.


انسان ها با ایپ های آفریقایی(میمون های نوین آفریقایی) نیای مشترک دارند.
به گفته ی دانشمندان این نیای مشترک درپنج و یا شش میلیون سال پیش تا هشت میلیون سال پیش می زیسته است.



زمان اندکی پس از آن ، گونه به دو دودمان جداگانه شاخه می شود یکی از این دو دودمان در پایان به گوریل و شامپانزه و دیگری به نیای نخست انسان که انسان ریخت ها باشند،فرگشت می یابد.


فرگشت انسان دارای روندی زمان بر بوده است که از نیاکان ایپ مانند(میمون مانند)سرچشمه گرفته است.


انسان جانوری دو پا است و توانایی راه رفتن روی دوپا را دارد که این نیز برآمد فرایندی است که به چهار میلیون سال پیش باز می گردد.









دیگر ویژگی های ارزشمند و مهم انسان مانند مغز بزرگ و پیچیده ،توانایی ساخت افزار و توانایی زبانی و برخی ویژگی های پیشرفته مانند هنر،گوناگونی فرهنگی و بیش تر این موردها در صدهزار سال گذشته پدیدآمده است.




انسان ها و ایپ های بزرگ از آفریقا در شش تا هشت میلیون سال پیش یک نیای مشترک داشته اند.


انسان برای نخستین بار در آفریقا فرگشت یافته و بسیاری از فرایند فرگشت در همین قاره رخ داده است.

سنگواره ی انسان نخستین نیز که در دو تا شش میلیون سال پیش در آفریقا می زیست به دست آمده است.






بیش تر دانشمندان نزدیک به ۱۵تا۲۰ گونه ی گوناگون از انسان های نخستین را شناسایی کرده اند.


انسان های نخستین برای نخستین بار از آفریقا به آسیا در بازه ی زمانی ۲تا۱/۸ میلیون سال پیش، رفته اند.


وکمی پس از آن در بازه ی زمانی یک تا یک و نیم میلیون سال پیش به اروپا گام نهاده اند.


انسان های هوشمند(نوین) بسیار دیرتر نمایان شده اند؛ برای نمونه انسان های هوشمند برای نخستین بار در استرالیا در ۶۰هزارسال پیش و در آمریکا ۳۰ هزار سال پیش نمایان می شوند.

آغاز کشاورزی و پیدایی نخستین شهری گری(تمدن)چیزی نزدیک به ۱۲ هزار سال پیش باز می گردد.





نخستین گونه‌های ثبت شده از سرده انسان، انسان ماهر و انسان گاتنگی هستند که در حدود ۲٫۳ میلیون سال پیش تکامل پیدا کردند.

بر طبق شواهد موجود، انسان ماهر اولین گونه‌ای بوده که از ابزار استفاده می‌کرده‌است. اندازه مغز این انسان‌های اولیه در حدود اندازه مغز شامپانزه بوده‌است.

از آن زمان و در طول این چند میلیون سال تا کنون فرایند افزایش اندازه مغز ادامه یافته‌است به طوری که با پیدایش انسان راست‌قامت، حجم جمجمه آن به دو برابر حجم جمجمه انسان ماهر افزایش یافته بود.




انسان راست‌قامت و انسان کارورز نخستین انسان‌هایی بودند که به خارج از آفریقا کوچ کردند.


این گونه‌ها بین ۱٫۸ تا ۱٫۳ میلیون سال پیش در آفریقا، آسیا و اروپا پراکنده شدند. پنداشته می‌شود که این گونه‌ها، نخستین گونه‌هایی بودند که از آتش و ابزار پیچیده استفاده کردند.





دیدگاه غالب در میان دانشمندان این است که خاستگاه پیدایش انسان امروزی با فرضیه اخیر «خروج از آفریقا» یا «تک خاستگاهی» توضیح داده می‌شود که بیان می‌دارد آغاز فرگشت انسان‌های امروزی در آفریقا بوده‌است و سپس بین ۵۰٫۰۰۰ تا ۱۰۰٫۰۰۰ سال پیش آنها به خارج از قاره آفریقا مهاجرت کردند و کم‌کم جایگزین انسان‌های راست قامت در آسیا و نئاندرتالها در اروپا شدند.




شواهد نشان دهنده آن است که نئاندرتال‌ها و گونه‌های دیگر انسان‌سایان مانند انسان‌تبار دنیسووا تا ۶ درصد در ژنهای انسان‌های امروزی (در نژادهای مختلف این مقدار متفاوت است) مشارکت داشته‌اند.




انسان امروزی که انسان خردمند نامیده می‌شود تنها گونه بازمانده از انسان‌تباران است.


انسان‌های خردمند باستانی بین ۴۰۰٬۰۰۰ تا ۲۵۰٬۰۰۰ سال پیش فرگشت یافتند و از آنان انسان‌های به‌کالبد امروزی در اواسط دوره پارینه سنگی، حدود ۲۰۰٬۰۰۰ سال پیش تکامل پیدا کردند.






اما چه شواهدی برای تایید این ادعا وجود دارد؟


 آکادمی ملی علوم آمریکا در وب گاه خود عنوان می دارد که امروزه نظریه فرگشت به اندازه نظریه گردش زمین به دور خورشید توسط شواهد علمی پشتیبانی می شود.

شواهد موجود به اندازه ای است که دیگر این پرسش برای دانشمندان مطرح نیست که آیا انسان و سایر موجودات زنده محصول فرآیند فرگشت هستند یا نه، بلکه پژوهش های دانشمندان در مورد این است که جزئیات فرآیند فرگشت چگونه بوده است.

مطالعات خاص در مورد مبدأ حیات انسان‌ها، انسان‌شناسی با گرایش دیرین‌انسان‌شناسی نامیده می‌شود.




شواهد ژنتیکی:

داده‌های ژنتیک بینش عمده‌ای در زمینه فرگشت انسان فراهم می‌کند.

یکی از مهمترین این مقاله ها در مجله علمی نیچر در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسید. مقاله مذکور که نتایج پژوهش بیش از صد نفر از دانشمندان در ده موسسه پژوهشی بزرگ دنیا بر روی ۲۳۷ میلیون جفت از اجزای تشکیل‌دهنده کروموزوم شماره ۲ انسان است،

نشان می دهد که این کروموزوم از جوش خوردن دو کروموزوم شامپانزه ایجاد شده‌است و به همین دلیل است که انسان‌ها یک جفت کروموزوم کمتر از شامپانزه‌ها دارند. نتایج این مقاله نشان می‌دهد انسان و شامپانزه نیاکان مشترک داشته‌اند.




شواهد فسیل شناسی

سنگواره‌های گردآوری شده از انسان‌سایان نشان می‌دهد که در طول زمان:

به تدریج ستون فقرات آنان صاف شد,

حجم مغز افزایش یافته،

ترکیبات صورت ظریف‌تر شده،

و عضلات مربوط به جویدن همزمان با تغییر وضعیت دندان‌ها کمتر شده‌است.






دیگر شواهد:

علاوه بر شواهد ژنتیکی و فسیل شناسی، شواهد دیگری نیز در آناتومی بدن انسان وجود دارد که نشان دهنده فرگشت انسان در طول تاریخ است.




در نخستی‌سانان عالی، دُم در لگن خاصره به صورت استخوان خاجی گنجانده شده‌است.

در انسان‌های خردمند امروزی، دُم به مدت چهارهفته در طول مراحل کارنگی هفته های ۱۴ تا ۲۲ دوره جنینی وجود دارد.


در واقع قسمت پایانی مهره‌های ستون فقرات انسان است. یادگار دورانی که بشر دم داشت. در واقع مهره‌ای ذوب شده از ستون فقرات است.





انسان‌های خردمند امروزی دارای پلک سوم می‌باشند که کارآیی ندارد.


انسان‌ها همچنین دارای عضلات خارجی گوش هستند که حیوانات از آنها برای چرخاندن و کنترل گوش‌ها به صورت مستقل از سر استفاده می‌کنند تا بتوانند بر صداهای خاصی متمرکز شوند. انسان‌ها هنوز باقی‌مانده‌هایی از چنین عضلاتی را دارند ولی این عضلات در طول روند فرگشت ضعیف شده‌اند به گونه‌ای که فقط قادرند گوش‌های انسان را کمی تکان دهند.




سینوس‌ها
پزشکان اطلاعات زیادی در مورد سینوس ندارند اما وجود بسیاری از این سینوس‌ها در بدن انسان قطعی است. سینوس‌ها فضاهای پر شده از هوا هستند که در صورت عفونت، میتوانند تغییراتی در آهنگ و زیر و  بمی صدا و همچنین مشکلاتی در چشم ایجاد کنند. سینوسها عامل ایجاد سردرد نیز هستند.




لوزه‌ها
دو غده کوچک در دو سوی گلو هستند که احتمال عفونت و همینطور ایجاد ورم در آنها وجود دارد.




لوزه سوم
لوزه سوم توده‌ای از بافت لنفاوی ااست که در قسمت پایانی و پشت بینی قرار دارد و با جذب باکتری و ایجادویروس، در معرض تورم و عفونت قرار دارد. اما با افزایش سن، این عضله کوچکتر شده و اغلب ناپدید میشود.




دندان عقل
در گذشته وقتی که بشر از گوشت ماموت تغذیه می‌کرد، دندان‌هایش کنده می‌شد.  از این‌رو وجود “دندان عقل” یا دندان‌های آسیا خوب بود. اما امروزه به دلیل رشد نادرست و ایجاد درد و همچنین عدم نیاز به آن‌ها وجودشان غیر ضروری است.





آپاندیس
داروین پیشنهاد کرد که آپاندیس بقایای عضوی است که از جد گیاه خواری به ما رسیده است. بقایای عضوی بزرگتر، به نام «روده کور» که توسط آن موجود پیشین منقرض شده برای هضم غذا استفاده می شده است.





 بیرون‌زدگی دیسک بین‌مهره‌ای که می‌تواند باعث کمردردهای مزمن شود در افرادی بیشتر دیده می‌شود که شکل مهره‌های کمر آنها به مهره‌های شمپانزه‌ها و اورانگوتان‌ها شباهت بیشتری دارد.

باید گفت که در مسیر فرگشت از موجودی چهار دست و پا به انسان دو پا، فشار بر روی ستون مهره‌ها افزایش یافته است.





انسان خردمند امروزی تنها گونه بازمانده از سرده انسان است. در حالی که برخی گونه‌های منقرض شده انسان‌ها را می‌توان به عنوان نیاکان انسان‌های خردمند امروزی بر شمرد، بسیاری دیگر احتمالاً تنها «خویشاوندان» ما بوده‌اند که از شاخه‌هایی از نیاکان ما جدا شده‌اند.





جدولی که در زیر خواهید دید گونه های انسان هایی را نشان می دهد که از دو میلیون سال پیش روی این کره خاکی بوده اند و زندگی کرده اند.

با دقت به این تصویر نگاه کنید.

به علت کمی وقت سریع گذر خواهم کرد و از توضیحات اضافه خودداری می کنم.








و این هم لحظه جدا شدن گونه ها را از یکدیگر نشان می دهد.







در ادامه به تعدادی از این گونه های میانی نگاهی خواهیم انداخت.

در واقع اگر بخواهیم از قدیمی ترین گونه شروع کنیم باید برگردیم به ۷ میلیون سال پیش؛ زمانی که گونه انسانی از بقیه گونه ها جدا می شند:



"ساحل آنتروپوس چادنسیس" (Sahelanthropus tchadensis) که پارسی آن هم "ساحل مردم چادی" است; نام علمی یکی از قدیمی ترین گونه ها در "درخت خانوادگی" انسان است.

جمجمه این جانور در ناحیه مرکز غرب صحرای ساحارا در آفریقا در محلی در کشور "چاد" در سال ۲۰۰۱ پیدا شد (علت نامگذاری چادنسیس). به این جانور نام مستعار "تومای" دادند که در زبان محلی چاد به معنی "امید زندگی" می باشد.





و نمونه بازسازی شده آن:



 Kenyanthropus platyops

نام علمی این نیای بشر است که به انگلیسی می شود (Flat face man of Kenya)، نام علمی آن به پارسی "مرد پهن رخ کنیایی" است.

این نیای ما در دوران پلیوسن، بین ۳.۲ تا ۳.۵ میلیون سال پیش می زیسته و همانطور که در نام علمی آن هم گفته شده سنگواره ی "مرد پهن رخ کنیایی" به سال ۱۹۹۱ در دریاچه ی "تورکانا" در کشور کنیا یافته شده.





اما اگر نگاهی به گونه هایی بیندازیم که بیشتر شبیه انسان هستند و فرگشت آنها قابل تامل است باید این ها را از نظر گذراند.

من برای اینکه زمان کمتری بگیرد و از حوصله خارج نباشد, سریع گذر خواهم کرد و به توضیحات اندک بسنده می کنم.

یادآوری می گردد که اینجا فقط تعدادی از گونه ها رو بررسی خواهیم کرد, برای مطالعه بیشتر بایستی حتما توسط شما عزیزان وقت گذارده شود وگرنه این زمان اندک فرصت نمی شود همه را مورد مطالعه قرار داد.






Homo habilis (  انسان ماهر )




Homo habilis(هومو هابیلیس) به معنی handy man ، skillful person یا "انسان ماهر" نام علمی این نیاکی ما می باشد.


علت این نامگذاری آن است که در کنار سنگواره های این گونه ابزار سنگی یافت شده که نشان می دهد او می توانسته از ابزار سنگی ابتدایی استفاده کند و به وسیله آن میتوانسته شکار کند یا پوست و گوشت شکار را جدا کند.




هومو هابیلیس در دوران زمین شناسی پلیوسن تا دوران پلیستوسن یعنی بین ۲،۵ تا ۱،۶ میلیون سال پیش در شرق آفریقا زندگی می کرده است. سنگواره ی این گونه بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۴ در کشور تانزانیا واقع در شرق آفریقا کشف شد.


"انسان ماهر" قد کوتاه با بازوانی بلند داشته؛ در بین گونه های انسان سانان (هومو ها) هابیلیس کمترین شباهت را با انسان امروزی دارد.

اندازه جمجمه کمی کمتر از نصف جمجمه انسان مدرن بوده. استفاده از ابزار نیزه مانند نشان می دهد که آنها از گوشت حیوانات هم تغذیه میکردند.







Homo antecessor ( انسان پیشرو )




Homo antecessorبه معنی "انسان پیشرو" (pioneering man) در دوران پارینه سنگی (پلئیستوسن) بین ۱.۲ میلیون سال تا ۸۰۰ هزار سال پیش می زیسته است. مکان یافت سنگواره های این نیای بشر شمال اسپانیا بوده است و به همین دلیل به آنها نخستین اروپایی ها می گویند.






این نیای ما قادر به ساخت ابزار سنگی بوده اند به طوریکه در محل زندگیشان بیش از ۱۵۰ ابزار سنگی از جمله انواع چاقوهای سنگی یافت شده.


همینطور استخوانهای مربوط به حیوانات پیدا شده که نشان از این دارد که آنها از این ابزار برای شکار استفاده می کرده اند. قدمت ابزار سنگی ۷۸۰ هزار سال است که مربوط به بخش پایانی دوره ی زندگی آنهاست.




قد آنها بین ۱۶۰ تا ۱۸۰ سانتیمتر و تخمین وزن مردها حدود 90 کیلوگرم می باشد.


ظاهر صورت آنان تقریبا شبیه به انسانهای امروزی است.

بعضی از انسان شناسها "انسان پیشرو" را آخرین جد مشترک انسان مدرن و نئاندرتالها می دانند.







Homo heidelbergensis ( انسان هیدلبرگی )




Homo heidelbergensis یا "انسان هیدلبرگی" یکی از گونه های انسان سانان است.


سنگواره ی (فسیل) این گونه برای نخستین بار در هیدلبرگ آلمان کشف شد. "انسان هیدلبرگی" در دوران زمین شناسی "پلیوستوسن" بین ۸۰۰ هزار تا ۲۵۰ هزار سال پیش در اروپا می زیسته. در آلمان، فرانسه و یونان نمنه ی سنگواره های آن یافت شده است.


این گونه انسان دارای میانگین قد ۱،۸ متر، نسبت به انسان امروزی بسیار عضلانی تر بوده اند. استخوان تیغه ابرو ها بسیار برجسته و بزرگ. حجم جمجمه نسبت به پیشینیان خود بزرگتر و صورت پهنتری داشتند. فاقد استخوان چانه مشخص.




برخی کارشناسان معتقدند او مثل نسل بعد از خود یعنی نئاندرتال ها دارای زبان بدوی و ابتدایی بوده اند. شواهد نشان می دهند آنها اولین انسانهایی بوده اند که مردگان خود را دفن می کردند. اثر هنری از آنها پیدا نشده و تنها وسایل دست سازشان همان ابزار سنگی بوده است.




"انسان هیدلبرگی" شکارچی بوده اند و از روی استخوانهای حیوانات بدست آمده در محل زندگی آنها، پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که انسان هیدلبرگی می توانسته حیوانات درشت جثه با وزن ۷۰۰ کیلوگرم یا بزرگتر را برای تهیه گوشت شکار کنند.




آنها از نخستین گونه های انسانی بوده اند که در مناطق آب و هوایی سرد اقامت داشته و قادر به مهار آتش بوده اند. همچنین "انسان هیدلبرگی" اولین گونه انسان بوده که برای خودش از چوب و سنگ پناهگاه و خانه های بسیار ابتدایی می ساخته است.


گروهی از کارشناسان بر این باورند که هومو هیدلبرگنسیس نیای (جد) مستقیم نئاندرتالها بوده اند.










 

Homo ergaster ( انسان کارورز )




انسان کارورز یا working man در دوران زمین شناسی پلیوستوسن بین ۱،۹ تا ۱،۴ میلیون سال پیش در بخش های شرقی و جنوبی آفریقا می زیسته اند.

سنگواره ی این گونه از نسان در کشورهای تانزانیا، اتیوپی، کنیا و آفریقای جنوبی یافت شده است.





علت نامگذاری "انسان کارورز" او به این نام ابزاری مانند تبر و ساطور است که در کنار سنگواره ی آنها پیدا شده است. استفاده از این ابزار پیشرفته (در مقایسه با ابزار ساده سایر انسان های نخستین)، صرفا" در انحصار این گونه بوده است.


در کنار سنگواره و در محل زندگی آنها بقایای جانوران سوخته شده و آثاری از خیمه های برپا شده توسط این انسان نخستین پیدا شد که دال بر این مدعا است که آنها از آتش استفاده می کرده اند.



به نظر می رسد که قامتی برابر ۱،۹ متر داشته است. ظاهرا" تفاوت زن و مرد در این گونه نسبت به اعضای قبلی انسان سانان چندان محسوس نبوده است.




صورت کوچکتری داشته و آرواره اش فاقد پیش آمدگی بوده و به عبارتی " راست آرواره orthognathic " بوده است. فک کوچکتری داشته و حجم کاسه سرش هم بزرگتر بوده است.


چنین می توان گفت که هومو ارگاستر از نظر بدنی، مشابه انسان های مدرن بوده یعنی پاهایی بلند و بازوانی کوتاه داشته است.


جمجمه اش کروی تر بوده و تیغه ابروی برجسته داشته. استخوان بینی نسبت به انسانهای ماقبل خودش برآمده تر و بیشتر شبیه به انسان مدرن بوده.





با توجه با اسکلت صورت و حجم جمجمه اش می توان نتیجه گرفت که صورتش بیشتر شبیه انسان بوده تا میمون.


از روی ابزار مورد استفاده اش می توان چنین نتیجه گرفت که تغذیه او از گوشت حیوانات بوده .






 Homo floresiensis ( انسان فلورسی )




 سنگواره های این انسان نخستین در فلورس، یکی از جزایر اندونزی کشف شد. بعدها بخاطر جثه ریز نقش و کوچکش به وی نام مستعار ( هابیت Hobbit ) دادند.



همو هابیت در اواخر دوران زمین شناسی پلیستوسن بین ۹۵ تا ۱۲ هزار سال پیش در مناطق آسیای جنوب شرق و جزایر اندونزی زندگی می کرده است. این بدان مانی است که زمان پیدایش آنها بعد از انسان مدرن امروزی بوده است.



نکته ای که در آغاز باید ذکر شود، اینست که این گونه ی انسان سانان نیای مستقیم ما نیستند و همانطور که گفته شد هم زمان با بشر امروزی تا ۱۲ هزار سال پیش زندگی می کرده تا اینکه در همان جزایری که زندگی می کردند منقرض شدند. نکته ی دیگر اینکه اجداد آنها هم هوموهای دیگری که از آفریقا آمده اند می باشد و یکی از شاخه های جانبی انسان سانان هستند.




همراه سنگواره های این گونه از انسان سنان ابزار سنگی هم یافت شده. همچنین کنار آنها سنگواره ی یک بچه فیل ماقبل تاریخ به نام " استگودون stegodon " هم یافت شده که به نظر می رسد، شکار این انسان های اولیه بوده است. این یافته نشان می دهد که آنها از گوشت حیوانات تغذیه می کرده اند.




انسان فلورسی جثه و مغز کوچکی داشته، بطوریکه ابتدا فکر کردند او یک انسان مبتلا به بیماری میکروسفالی بوده. ولی بعدها با مقایسه جمجمه او با ده بیمار مبتلا به این بیماری تفاوتهای بسیاری بین آنها دیدند.






پژوهشگران این احتمال را می دهند که آنها از آتش هم استفاده می کردند.


کارشناسان علت رشد کم مغز آنها نسبت به سایر هومو ها مخصوصا هومو های هم عصر آنها یعنی هومو ساپینس ها را محدود شدن آنها در یک جزیره کوچک با شکارچیان اندک و منابع غذایی محدود می دانند. البته همانطور که گفته شد، اصطلاح اجداد انسان مدرن امروزی مطمئنا برای انسان فلورسی کاربردی ندارد.






Neanderthal ( نئاندرتال )





نام علمی گونه ای معروف از انسان سانان بنام نئاندرتال ها می باشد. این واژه به معنی man from the Neander valley ، بشر دره ی نئاندر است و دلیل این نامگذاری یافتن نخستین سنگوار ی آنها را در دره نئاندر در آلمان است.



نئاندرتال ها از ابتدای دوره ی زمین شناسی پلیستوسن بین پانصد هزار تا بیست و هشت هزار سال پیش در اروپا و بخش های غربی و مرکزی آسیا زندگی می کرده اند. (در ایران هم زندگی می کرده) .

نئاندرتال ها نزدیک ترین خویشاوند منقرض شده ی ما انسان ها هستند.




احتمالا یک دوره سرمای سخت در اروپا باعث مهاجرت نئاندرتالها به خاورمیانه شده باشد.

بررسی های سنگواره ای و ژنتیکی نشان می دهد که ما و نئاندرتالها از یک نیای (جد) مشترک منشا گرفته ایم و بنابراین آنها را نمی توان به عنوان جد مستقیم هومو ساپینسها به حساب آورد.




اما آنها بطور محدود با نیاکان ما هومو ساپیین ها هم ازدواج و تولید مثل داشته اند و پژوهش های ژنتیک وجود بین ۱ الی ۴ درصد ژن مشترک با نئاندرتالها در اروپاییان بویژه مردمان اروپای جنوب غرب دارند ولی این میزان در آفریقایی ها صفر است.





بشر نئاندرتال قادر بوده که از ابزار سنگی استفاده کند و این مربوط به قسمتی از دوره دوم پارینه سنگی (عصر حجر) است.

در این دوره از پُتک برای ساخت وسایل استفاده می کرده اند.

پُتک ها معمولا" دو نوع بوده اند. پُتک های سبک تر که از استخوان ، شاخ گوزن یا چوب و پُتک های سنگین تر که از سنگ ساخته می شدند.




با بررسی آلات و ادوات بی شمار برجای مانده از آنها که در اکتشافات به دست آمده اند، چنین می توان نتیجه گرفت که نسبت به گونه های پیش از خود، بسیار پیشرفته تر بوده اند. آنها زندگی اجتماعی داشته اند و احتمالا" زبانشان مثل زبان انسان های کنونی ، پیچیده نبوده است.



در کنار قدرت زیادی که داشته اند، صدمات بدنی زیادی هم به آنها وارد می شده و چنین به نظر می رسد که احتمالا" برای شکار حیوانات بزرگ، مجبور بوده اند که به آنها نزدیک شوند و آنها را گرفتار سازند. لازم به ذکر است که انسان های نیئاندرتال، سلاح های تیز و نیزه مانند نداشته اند و از این حیث با انسان های مدرن متفاوت بوده اند. زن و مرد ، هر دو به شکار می پرداخته اند و آنچه را که به دست می آورده اند با هم تقسیم نمی کرده اند.






این انسان های نخستین، در اواخر عصر یخبندان می زیسته اند و از نظر بدنی، کاملا" با شرایط زندگی در هوای سرد، تطبیق پیدا کرده بودند.


هیکل های قوی، قد های کوتاه و بینی های بزرگ جزو این خصوصیات بودند. پاها و بازوان کوتاهی هم داشته اند و کلا" خصوصیات فیزیکی شان به آنها در حفظ گرمای بدن، کمک زیادی می کرده است.




حجم جمجمه شان از انسان های کنونی بیشتر بوده و این نشان می دهد که مغزشان نیز بزرگتر بوده است.


ضمنا" کاسه سرشان نسبت به انسان های مدرن، کوتاهتر اما دراز تر بوده. از شکل جمجمه شان مشخص است که پیشانیشان به طرف عقب متمایل بوده است. مردهای نئاندرتال قدی در حدود ۱۶۵ تا ۱۶۸ سانتیمتر داشته اند و از نظر بدنی دارای استخوان بندی درشت تر و جثه سنگین تری بوده اند. دست و بازویشان هم قوی تر بوده است. زن ها هم بلندی قامتشان به حدود ۱۵۲ تا ۱۵۶ سانتیمتر می رسیده است.




عمدتا" از گوشت تغذیه می کرده اند اما در کنارش، مقدار کمی هم از غذاهای گیاهی مصرف می کرده اند. یک بررسی که به تازگی منتشر شده نشان می دهد که احتمالا آنها گوشت و سبزیجات را پخته مصرف می کرده اند. البته در بعضی از آنها شواهدی دال بر آدم خواری نیز دیده شده.




نخستین انسان های نئاندرتال، حدود ۳۵۰ تا ۵۰۰ هزار سال پیش در اروپا می زیسته اند.

در آسیا ، آخرین آثارشان به ۵۰ هزار سال پیش بر می گردد اما در اروپا ، می توان گفت که تا حدود ۳۰ هزار سال پیش هم زندگی می کرده اند و سپس منقرض شده اند.





احتمال همزیستی بشر نئاندرتال با بشر مدرن برای مدت بیش از 15 هزار سال، یعنی درست پس از مهاجرت انسان های دانا به اروپا، وجود داشته است.


انسانهای نئاندرتال قادر به ساخت پناهگاه و استفاده از آتش برای گرم شدن، محافظت و پختن غذا بوده اند.

در مناطق سردتر از پوست حیوانات به عنوان لباس برای گرم کردن خودشان استفاده می کرده اند.




از آنها اثر هنری به جا نمانده و تنها از وسایل ساده برای تزئیین خود و لباسشان استفاده می کرده اند. مرده های خود را دفن می کرده اند ولی مدرکی دال بر انجام مراسم مذهبی برای آنها پیدا نشده. هرچند بعضی از دانشمندان نظری غیر از این دارند زیرا که در گور بعضی از دفن شده ها شیء هم دیده شده.





انسان نئاندرتال در ایران:
بقایای انسان نئاندرتال در ایران، نخستین بار در پاییز سال ۱۳۲۸، توسط یک دیرینه شناس آمریکایی به نام کارلتون کوون، در غارهای بیستون کشف شد، اما تلاش های اخیر پژوهشگران برای دست یابی به نحوه زندگی انسان های اولیه به یافته های تازه ای از این جانداران در ایران انجامیده است.

به نوشته مجله دانش روز، ردپای نئاندرتال های ایرانی که آخرین آنها تا سی هزار سال قبل در غارهای آهکی زاگرس سکونت داشتند، در کاوش های اخیر در غارهای قلعه بزی در اصفهان، کشف شده که اسرار تازه ای از زندگی آن ها در فاصله بین ۵۰ تا ۴۰ هزار سال پیش با خود دارد.




بنا به این پژوهش ها و فراوانی یافته های دیرینه شناسی در سراسر ایران و بنا بر آزمایش سالیابی کاوش های انجام شده دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که نئاندرتال ها حدود یکصد هزار سال در ایران و در کنار نیاکان ما انسانها زندگی می کرده اند.






 homo sapien ( انسان خرمند)




هومو ساپینس یا انسان مدرن یا انسان دانا تنها گونه باقیمانده انسان بر روی زمین است که تمام نژادهای انسان امروزی در همین گونه جای می گیرند.




البته ما انسان های مدرن هم دو زیر گونه داشته ایم؛ "هومو ساپینس"و "ایدالتو" یا انسان دانای بزرگتر که گونه ی دوم منقرض شده است. (واژه ایدالتو در زبان مردم اتیوپی به معنای بزرگتر می باشد).



انسان دانای بزرگتر ، تقریبا" حدود ۱۶۰ هزار سال پیش می زیسته است، اما نسل انسان دانای دانا هنوز پابرجاست.


هر دو در آفریقا می زیسته اند و این مربوط به ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار سال پیش است اما یکی از شاخه های زیرگونه انسان دانای دانا سرانجام حدود ۶۰ هزار سال پیش آفریقا را ترک کرد.









حدود ۲۰۰ هزار سال پیش طی یک سری تغییرات آب و هوایی انسانهای مدرن در آفریقا پدیدار شدند.

مانند بسیاری دیگر از گونه های هومو (انسان سانان) برای تهیه غذا به شکار حیوانات و جمع آوری برگ و دانه گیاهان می پرداخته اند.

از لحاظ آناتومی انسان مدرن نسبت به سایر گونه های انسان اسکلت سبکتری دارد. مغز بسیار بزرگی دارد که اندازه آن از جمعیت به جمعیت و بین دو جنس اندکی تفاوت دارد ولی به طور میانگین حجم آن ۱۳۰۰ سی سی می باشد.




به علت اندازه مغز اسکلت جمجمه انسان مدرن با سایر گونه های انسان تفاوتهایی دارد. استخوان جمجمه تقریبا نازک با طاق بر آمده و به طرف بالا و پیشانی عمودی و صاف است.


استخوان تیغه ابرو در هومو ساپینس نسبت به سایر هومو ها بسیار کمتر برجسته است به طوریکه میتوان گفت نسبت به آنها اصلا برجستگی ندارد. همچنین فاقد آرواره جلو آمده میباشند.آرواره انسان مدرن نسبت به سایر گونه های هومو قدرت کمتری دارد و دندانهایش کوچکتر است.




اطلاعات بدست آمده از سنگواره ها و همچنین DNA (دی ان ای) انسان مهر تاییدیست بر اینکه انسان تنها یکی از ۲۰۰ گونه پرایماتی (نخستی سانان) است که تا کنون می زیسته اند و در این دسته بندی انسان همراه با سایر ایپ های بزرگ (میمون سانان بزرگ) یعنی گوریل ،اورانگوتان و شامپانزه در یک دسته جای می گیرد.

همچنین ذکر این مورد ضروریست که ما از هیچکدام از میمون سانان امروزی (ایپ ها) سرچشمه نگرفته ایم و تنها با آنها جد و نیای مشترک داریم و دارای خصوصیات مشترک می باشیم.






در مورد جد مستقیم هومو ساپینسها بهترین فرضیه این است که از هومو هیدلبرجنسیس که جد مشترک ما و نئاندرتالها بوده منشا گرفته ایم.



هوموساپینسهای ماقبل تاریخ نه تنها از ابزار سنگی استفاده میکردند بلکه از سنگ و چوب ابزاری بسیار متنوع مانند قلاب ماهیگیری، نیزه، تیر و کمان، نیزه های پرتابی و سوزن دوزندگی میساختند.

این انسان عاقل حتی بیان و زبان ویژه ای هم داشته و بصورت منطقی به حل مشکلاتش می پرداخته است.

فرهنگ، ادبیات، موسیقی و هنر مختص به این گونه می باشد. درک و فهم علم، فلسفه، افسانه شناسی و مذهب نیز تنها از اختراعات انسان دانا بوده و هست.





برای میلیونها سال تمام انواع انسانها می بایست خودشان غذای خود را پیدا می کردند. آنها مقدار زیادی از ساعات روز را صرف جستجوی و جمع آوری گیاهان و شکار جانوران و جستجوی آنها در غارها می کرده اند.




شواهد اینگونه نشان می دهد که حدود ۱۶۴ هزار سال پیش انسان مدرن صدف خوراکی و ماهی ها را شکار می کرده و می خورده و حدود ۹۰ هزار سال پیش انسان شروع به ساخت ابزار مخصوص صید ماهی کرده است.


تقریبا از ۱۲ هزار سال پیش گونه ما یعنی انسان مدرن شروع به تولید خوراک و ایجاد تغییر در محیط زندگی خود کرد. آنها فهمیدند که می توانند رشد گیاهان و زادو ولد انواع مختلفی از جانداران را تحت کنترل خود دربیاورند و محیط اطرافشان را طبق میل خود تغییر بدهند.




این آگاهی باعث اختراع کشاورزی و دامپروری و بسط و گسترش آن شد. پیشرفت انسان در این امور باعث شد نیاز انسان به مهاجرت و کوچ از نقطه ای به نقطه دیگر به منظور پیدا کردن غذا برطرف شود و انسان بتواند در یک نقطه مستقر شود. بدین ترتیب نخستین جرقه های تمدن و شهرنشینی زده شد.




ووو




ووو








صدای خرد
من جهان خودم هستم...
وجدان صدای خداست...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.